دعوت را یکی دو هفته پیش دیدم. موضوع اصلیاش سقط جنین است. حاتمیکیا روی نکته بکری دست گذاشته و از معضلی پرده برداری کرده که بی سر و صدا در جامعهمان هر روز رخ میدهد.
اما این وسط چیز دیگری هم نظرم را جلب کرد. چیزی که یک گوشه کوچک از اپیزود پنجم فیلم بود. حاتمیکیا در فیلمش خیلی راحت و منطقی با مساله زن دوم و ازدواج موقت برخورد کرده. مرد دو زنه حاتمیکیا نه جنایتکار است و نه نامرد و نالوتی، خائن هم نیست. یک مرد متاهل است که به یک دختر علاقمند شده و پنهانی و البته مشروع با او رابطه دارد.
تصویری که در بسیاری از فیلمهای سینمایی از چنین آدمی داریم یک تصویر کاریکاتوری است. مردی که در این فیلمها رفته و یک زن دیگر هم برای خودش دست و پا کرده مردی است که… اصلا بی خیال. اولین لغتی که به این آدم میچسبد «خائن» است. از فیلمهای سینمایی هم که بگذریم انصافا سریالهای رسانه ملی سنگ تمام گذاشتهاند و گوی سبقت را از سینما ربودهاند.( آخرین نمونه اش همین سریال «روز حسرت» آقای سیروس مقدم.)
اینجا اصلا نمیخواهم که در مورد اینکه زن دوم و سوم و… و ازدواج موقت در این دوره زمانه درست است یا نادرست، خوب است یا بد، مشروع است یا نامشروع(که البته گمان نکنم کسی بتواند بگوید نامشروع!) بگویم و احتمالا حوصله و توانش را هم علیالقاعده* ندارم. حرفم این است که با این موقعیت (که کم نیستند زنان و مردانی که در همچون وضعیاند) منطقیتر و اجتماعیتر روبرو شویم. بدبختانه! گاهی با مرد دو زنه و مزدوج موقت طوری برخورد میشود که احتمالا با “زانیة و زانی” هم شاید چنین برخورد اجتماعیای نشود.
*– علي القاعده يعني اينكه نبايد از يك دانشجوي تنبل و بازيگوش الهيات انتظاري داشت!